از دست های شعر كاری بر نمی آید
نه! روزهای رفته ام دیگر نمی آید
اینفدر پا به پا نكن من عاشقت هستم
در شعرم از این بیت واضح تر نمی آید
این روسری را از سرت بردا ، می دانی
اصلا مسلمانی به تو -كافر- نمی آید
با یك نگاهت روزه هام افطار شد، هرگز-
خرمایی از چشمان تو بهتر نمی آید
با رفتنت تقویم را بهمن گرفت و حیف
از زیر بهمن مرده ام هم در نمی آید
تو دیر كردی، عابران با طعنه می گویند:
حتی سر قبرت هم این دختر نمی آید!
عروس برف زیبا کرده این شبها خراسان را
نمی ,آید ,آیدبا ,های ,تو ,هم ,نمی آید ,بر نمی ,از دست ,كاری بر ,نمی آیدبا
درباره این سایت