تو شعله شعله شدی آتش و زدی به تنم
بزن که لذت محض است از تو سوختنم
نسیم شهوتی و بی گدار می آیی
خودت عبور کن از تار وپود پیرهنم
بریز عطر خوش زن بریز در نفسم
بپیچ ساقهءگرما بپیچ بر بدنم
دو پلک،چشم مرا پر کن ازخمار شراب
بنوش نوبر سرخ انار از دهنم
تو آبشاری ودر ظرف برکه میریزی
به آستانهءطغیان رسیده خواستنم
بگیر درمن وعریانی مرا گم کن
بپیچ بانوی نیلوفری!به دور تنم
عروس برف زیبا کرده این شبها خراسان را
شعله ,تو ,مرا ,تنم ,کن ,آتش ,و زدی ,زدی به ,آتش و ,تو شعله ,شدی آتش
درباره این سایت