محل تبلیغات شما
ای چشم تو دشتی پُر آهوی رمیده
انگار که طوفان غزل در تو وزیده
 
دریاچه‌ی موسیقی امواج رهایی
با قافیه‌ی دسته‌ی قوهای پریده
 
این‌قدر که شیرینی و آن‌قدر که زیبا
ده قرن دری گفتن ِ انگشت گزیده
 
هم خواجه کنار آمده با زُهد پس از تو
هم شیخِ اجل دست ز معشوق کشیده
 
صندوقچه‌ی مبهم اسرار عروضی
المعجم» ازین دست که داری نشنیده
 
انگار خراسانی و هندی و عراقی
رودند و تو دریای به وصلش نرسیده
 
با مثنوی آرام مگر شعر بگیرد
تا فقر قوافی نفسش را نبریده

عروس برف زیبا کرده این شب‌ها خراسان را

ای بمیری! لعنتی! کُشتی مرا با شعرهات

من با کسی رازی ندارم مرد و مردانه

تو ,ای ,پُر ,آهوی ,چشم ,دشتی ,ای چشم ,دشتی پُر ,پُر آهوی ,چشم تو ,تو دشتی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Audry's receptions Maria's info closed mussmasbepe sitanessly وبلاگ ساندترک مهندسی مخابرات David's life veburfeves halpareper