تا که خلوت می کنم با خود؛ صدایم می کنند!
بعد، از دنیای خود کم کم جدایم می کنند!
گوشه گیری» انتخابی شخصی و خودخواسته ست
پس چه اصراری به ترک انزوایم می کنند!
مثل آتش های تفریحم که بعد از سوختن،
اغلبِ مردم به حال خود رهایم می کنند!
ای بمیری! لعنتی! کُشتی مرا با شعرهات»
مردم این شهر اینگونه دعایم می کنند!
احتمالاً نسبتی نزدیک دارم با خدا»
مردم اغلب وقت تنهایی صدایم می کنند!
مثل خودکاری که روی پیشخوان بانک هاست
با غل و زنجیر پایم جابه جایم می کنند!
عروس برف زیبا کرده این شبها خراسان را
کم ,کُشتی ,مثل ,مرا ,لعنتی ,بمیری ,می کنند ,کنند مثل ,صدایم می ,کُشتی مرا ,مرا با ,بمیری لعنتی کُشتی
درباره این سایت