محل تبلیغات شما
 می زنی در نرفته ای آقا، تا ابد با جنازه درگیری

تا کجا رفته ای؛ولی هر شب، پای تاوان لاشه می میری


زنده در انجماد یک بستر، مرگ را کرده ای هماغوشت

فکر کن،تا کجای این قصه، زندگی می کند فراموشت


مرگ یعنی که زخم کاری بود، وقت افتادنت به فحاشی

چشم بستی ،شکنجه می شد در ، "خفه شو ،گم شو ، احمقِ لاشی"


رد شد از سرخی کمربندت، روی بامت کبوترت، پر ،پر

آسمانت همیشه پاییزی، می رود در هوای دیگر سر


مرگ یعنی سکوت خون گریه، بودنش در قطار ،اجباری

سرنوشتی به غیر رفتن نیست، مثل این ریل های تکراری


دور از تو نشست و عاشق بود، مرگ یعنی زنی که شاعر شد

عاشقی با مداد و یک دفتر، درد را، هی؛ کشید و ماهر شد


اتهامش خیانتی ذهنی است، حکم اعدام لازم الاجراست

صورتت را عقب نکش آقا، تا تفی می کنی که سر بالاست

عروس برف زیبا کرده این شب‌ها خراسان را

ای بمیری! لعنتی! کُشتی مرا با شعرهات

من با کسی رازی ندارم مرد و مردانه

یعنی ,جنازه ,یک ,، ,شو ,ابد ,ابد با ,با جنازه ,تا ابد ,آقا، تا ,های تکراریدور

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تولد مهربون ترین مرد زمینی کنترلرهای سی ان سی stepganunsio سرودۀ انتظار Keisha's style Denise's receptions pinkcodeshop دنیای من مطالب اینترنتی gurloogemi